رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

25اسفند---چهارشنبه سوری

سلام زندگی من امروز چهارشنبه سوری بود. خاله افسانه اینا اومدن کاملیا خونه مامی... ما اما دعوت شده بودیم هپکو خونه مامانجونت اینا... ساعت 8 بابا اومد خونه و با هم رفتیم هپکو... خیلی خوش گذشت... منتها تو همش تو خونه بودی کنار زهرا دختر عموت... فقط یکی دو دقیقه اوردمت تو کوچه تا لااقل با آتیش ازت عکس بندازم... آخرین سه شنبه سال خورشیدی را با بر افروختن آتش و پریدن از روی آن به استقبال نوروز می رویم سرخی تو از من ، زردی من از تو جشن باستانی چهارشنبه سوری مبارک و اما اینم رادینی من چند روز پیش... بچم خودش میتونه اسمشو بنویسه... &...
26 اسفند 1394

25 اسفند---سلااااااام دنیاااااا

صبح یعنی لبخند... لبخند یعنی تو... تو یعنی اوج خلقت... سلااااام شاهکار آفرینش... صبحت بخیر عشقم چند روزه وقتی از خواب بیدار میشی .. از توی تختت با صدای بلند و انرژی مثبت فراااون میگی... سلاااام دنیاااااا بیا تو بغل من... منم سریع میام پیشت و میگم من بیام بغلت؟؟ رادین :منظورم از دنیا یعنی درخت و گل و اسمون ... اما بچم چون نمیخاد مامانشو ناراحت کنه... میگه خب باشه تو بیا.... ...
24 اسفند 1394

21اسفند...دندان شیری

سلام نفسم چند روزه که متوجه کج شدن دندون تو شدم... حدودو یکهفته است... اما خب پیش خودم فکر میکردم شاید دندونهای تختت داره درمیاد و فکت کوچیکه واسه همین فشار وارد کرده به دندون جلوییت... تا اینکه امروز خاله مهسا گفت نگاه کن فاصله بین دندونهاش هست..فکر نکنم بخاطر کمبود جا،دندونش این شکلی شده... گفتم شبیه دندونهایی که لق شدن... اما خب الان خیلللی زوده... چون دندونهای من 7 سالگی افتاده بود... خاله مهسا یه دست ب دندونت زد و باذوق گفت لقه... خلاصه اینقدرررر ذوقتو کردیم... مباااارکت باشه گل همیشه بهارم...   یهو یاد این ...
21 اسفند 1394

19 اسفند...اینروزا

سلام عزیز دلم پسرم چی بگم از شیطنتات.... 12 اسفند دقیقا چهارشنبه گذشته...من داشتم فیلم میدیدم ..دیدم تو یکسره دست ب موهات میکشی و میگی خوبه؟؟ منم تعجب کردم اما چیز خاصی ندیدم... خلاصه رفتم آشپزخونه داخل سینک یه تیکه مو دیدیم.... و با عجله اومدم تو هال و گفتم این موی کیه؟؟ بله اقا رادین ما هوس کرده بود یه تیکه از موی سرش را قیچی کنه... یه قیچی کوچولو که مال خودتع همیشه تو جامدادیته و باهاش کاردستی درست میکنی... و با همون این دسته گلو ب اب دادی... توجه که کردم دیدیم یه تیکه از جلوی موهاتو قیچی زدی...اونم نزدیک عید و تولدت....خیلی ناراحت شدم ...
19 اسفند 1394

2اسفند-آخرین ماهگرد 4 سالگی

سلام پسر نازم تموم این یکسال همیشه هر وقت میپرسیدن پسرت چند سالشه میگفتم 4... و حالا دیگه کم کم باید خودمو واسه عدد 5 آماده کنم... الهی همیشه سالم و زنده باشه تنها دلیل زنده بودنم...     7 و دیروز سومین ساعت بن تن را کادو گرفتی... دو تا ساعت اولیت از بس دستت کردی شکستن... و حالا نوبت سومیه... رادین و سامیار شیطون... و اما پریشب خونه بابابزرگت بودیم... و بابابزرگم چون میدونه تو عاشق بن تنی اینو واست کادو گرفته..دستشون درد نکنه... من عاشق ترت میشوم... برای این همه کودکانه هایت.....برای این لح...
2 اسفند 1394
1